جدول جو
جدول جو

معنی ام عمرو - جستجوی لغت در جدول جو

ام عمرو(اُمْ مِ عَمْرْ)
سلیمان بک..، از دریانوردان عثمانی که در زمان سلطان مرادخان قصبۀ قالونه را فتح کرد و در زمان سلطان محمدخان فاتح وبهنگام فتح قسطنطنیه رهبری کشتی های جنگی را داشت، اما مرتکب اشتباهی گشت و کیفر آنرا بصد ضربه شلاق محکوم گردید منتهی بر اثر اشتباه یکی از مأموران هنگام اجرای فرمان چشمش کور گشت. (از قاموس الاعلام ترکی)
لغت نامه دهخدا
ام عمرو(اُمْ مِ عَمْرْ)
کفتار. (منتهی الارب) (از المرصع) (از المنجد).
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کم عمر
تصویر کم عمر
آنکه کم عمر کند و زندگیش کوتاه باشد
فرهنگ فارسی عمید
(اُمْ مِ مِ)
کفتار. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (آنندراج) (از المرصع). مشهورترین کنیه های اوست. (از المرصع). و من یصنع المعروف فی غیر اهله - یلاق الذی لاقی مجیر ام عامر. اصله ان رجلا من العرب اجار جروهضبع صغیره من القتل ثم رباها باللحم و کانت تبیت معه و مع اولاده فلما کبرت فرسته و اولاده باللیل. (منتهی الارب) ، داهیه. (از المرصع). در المرصع ام العریط با الف و لام است
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ثَ مَ رَ)
باشق مرغ شکاری لاشخوار. (از دزی ج 1). و رجوع به باشه و باشق شود، غم و اندوه، موت و مرگ. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ ضَ)
عبدالوهاب بن حافظ ابی عبدالله بن محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی بن منده بن ولید بن منده بن بطه بن استندار بن چهاربخت بن فیرزان اصفهانی محدث. رجوع به بنومنده شود
صریفینی. عثمان. از شاگردان شیخ عبدالقادر گیلانی است. وفات او ظاهراً در اواخر مأئۀ ششم بوده است. رجوع به نفحات الانس و نامۀ دانشوران ج 2 ص 424 شود
ابن حماس. در نام او اختلاف است بعضی یوسف بن یونس و بعضی یونس بن یونس و بعضی یونس بن یوسف گفته اند. رجوع به صفهالصفوه چ حیدرآباد دکن ج 2 ص 76 شود
قاضی بغداد. به روزگار مقتدر خلیفۀ عباسی. واین ابوعمرو در سال 309 هجری قمری باباحت خون حسین بن منصور حلاّج فتوی نوشت. رجوع به حبط ج 1 ص 301 شود
عثمان بن سعید بن عثمان بن سعید بن عمر الاموی المقری القرطبی الدانی. رجوع به عثمان... و رجوع به ابوعمرو دانی... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ عَمْرْ)
شاهین.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ ؟)
شب.
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ مَ مَ)
لبنی، دختر حباب کلبی، معشوقۀ قیس بن ذریح برادر رضاعی حسین بن علی (ع) بود. مؤلف ریحانه الادب نویسد: ظن قوی میرود اشعاری که گویندۀ آنها معشوقۀ خود رابه کنیۀ ام معمر مخاطب داشته از همین قیس بن ذریح باشد که درباره معشوقۀ خود گفته و باشتباه آنها را به قیس بن ملوح (مجنون عامری) نسبت داده اند. و رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 242 و خیرات حسان ج 3 ص 49 شود
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ بْ بو)
کفتار. (آنندراج) (ناظم الاطباء) ، ماکیان. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَ)
مار. (از المرصع) ، دنیا. (از المرصع). ام الغول با الف و لام نیز در المرصع آمده
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عَمْ ما)
سلیمی، معشوقۀ جحدربن مالک. از شاعران عرب صدر اسلام و زنی شاعر بوده است. رجوع به ریحانه الادب ج 6 ص 228 و جامعالشواهد شود، داهیه. (المرصع). گویند: وقعوا فی ام فار، در داهیه واقع شدند. (از المرصع). در المرصع با الف و لام یعنی ام الفار نیز آمده
لغت نامه دهخدا
(اُمْ مِ عُ رَ)
نسیبه. دختر کعب بن عمرو بن عوف مازنی انصاری. اززنان صحابی و از زنان دلاور بود. رجوع به اعلام زرکلی ج 3 ص 1098 و الاصابه فی تمییز الصحابه ج 8 ص 261 شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کم عمری
تصویر کم عمری
کمی عمر قلت سن کم سالی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام عامر
تصویر ام عامر
کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ام عبور
تصویر ام عبور
کفتار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کم عمر
تصویر کم عمر
کمسال، کم زی کم سن کم سال، آنکه عمر اندک دارد: (سه چیز است کان در سه آرامگاه بود هر سه کم عمر و گردد تباه)، (بهندوستان اسپ و در پارس پیل بچین گربه ز ینسان نماید دلیل)، (نظامی)
فرهنگ لغت هوشیار